معاویه به فرزندش یزید سفارش می کند: «فرزندم، مبادا خدا را در حالی ملاقات کنی که خون حسین بر گردن تو باشد».
نقل شده است وقتی هنگام مرگ معاویه شد، چنین گفت: «خون و گوشت حسین از خون و گوشت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است».
یزید می گوید: «این که حسین می گوید: مادر من از مادر یزید برتر است به جان خودم سوگند راست می گوید. و این که حسین گفته است جدّم از جدّ یزید برتر است این سخن او درست است؛ چون هرکسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد زبان حالش و حرف دلش این است که جد حسین از جدّ یزید گرامی تر است».
در حادثه کربلا عمر سعد خطاب به شمر بن ذی الجوشن می گوید: «به خدا سوگند، حسین با یزید بیعت نخواهد کرد؛ چون روح پدرش علی علیه السلام بر وجود او حکم فرماست».
وقتی شمر در صدد توصیف امام حسین علیه السلام بر می آید چنین می گوید: «فَلَعُمری لَهُوَ کُفوٌ کریمٌ؛ به جان خودم سوگند، حسین بن علی هم آورد آزادمنش و کریمی است». هم چنین نقل می کنند وقتی شمر شروع به بریدن سر امام حسین علیه السلام نمود، چنین می گفت: «به خدا سوگند، من در حالی سرت را از تنت جدا می کنم که می دانم تو آقایی عظیم الشأن و فرزند رسول خدایی و از نظر پدر و مادر بهترین مردم به شمار می آیی».
شَبث بن رِبْعی، فرماندهِ نیروهای پیاده عمر سعد در کربلا، از جمله کسانی بود که برای آمدن امام حسین علیه السلام به کوفه نامه نوشته بود. امّا چون وضع را به نفع یزید دید دست از امام حسین علیه السلام برداشت و در جنگ علیه آن حضرت شرکت کرد و حتی پس از جریان عاشورا مسجدی را به شکرانه کشته شدن امام حسین علیه السلام تجدید بنا کرد. نقل شده است که روزی گفت: «خدا به اهل این شهر (کوفه) هرگز خیر ندهد و آنها را از رشد و استقامت محروم سازد! آیا تعجب آور نیست که ما با علی بن ابی طالب و بعد از او با پسرش حسن برای یاری آل ابی سفیان پنج سال نبرد کردیم، و پس از آن در کنار آل معاویه و ابن زیاد با پسر علی ـ که بهترینِ روی زمین بود ـ جنگ کردیم؟»
مرجانه مادر عبیدالله بن زیاد پس از ماجرای عاشورا به پسر خود گفت: «ای خبیث! پسر رسول خدا را کشتی؛ به خدا قسم، هرگز بهشت را نخواهی دید».
فرماندار مدینه امام حسین علیه السلام را به مجلس خود دعوت کرد و مسئله بیعت خواهی یزید را مطرح نمود. امام حسین علیه السلام از بیعت خودداری کرد و خواست از مجلس خارج شود. مروان بن حکم که در آن جا حاضر بود، به ولید گفت: بدون بیعت نگذار از مجلس خارج شود» و حتی پیشنهاد قتل آن حضرت را به ولید داد. ولید در جواب او گفت: «وای بر تو! آیا به من می گویی دین و دنیای خود را از دست بدهم؟ به خدا سوگند دوست ندارم که مالک تمام دنیا باشم در حالی که حسین را کشته باشم. سبحان اللّه، آیا حسین را به دلیل این که می گوید بیعت نمی کنم به قتل برسانم؟! سوگند به خدا کسی که خدا را در حالی که خون امام حسین علیه السلام به گردن اوست ملاقات کند، خدا به او نظر نمی کند و او را دچار عذاب دردناک می نماید».
نظر بدهید |